انقراض نسل ایرانی بعد از تفکیک جنسیتی
انقراض نسل ایرانی بعد از تفکیک جنسیتی
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.
1)در مسیر برگشت از مهد کودک :
لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !
رضا : مامان چیه ؟
2) 3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه:
راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟
جواد : چی ؟
رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم
جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا!
رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد!
صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!
رضا : تو چی گفتی ؟
جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد! !
5)6سال بعد ؛ دانشگاه:
جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!
رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟
6)چند سال بعد ، شب خواستگاری:
جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!
خلاصه با هم ازدواج میکنن و چون هیچ اشنایی با هم ندارن بچه دارم نمیشن و سرانجام:
نسل ایرانی منقرض شد...
بعد از اجرای موفقیت آمیز طرح تفکیک جنسیتی در سراسر اماکن خصوصی و عمومی کشور ؛ به بررسی روند رشد و نمو یک کودک (پسر) از مهد کودک تا پیری میپردازیم
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.
1)در مسیر برگشت از مهد کودک :
لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !
رضا : مامان چیه ؟
2) 3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه:
راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟
3)5سال بعد از 3 سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی:
جواد : چی ؟
رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم
جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا!
4)4سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا:
رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد!
صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!
رضا : تو چی گفتی ؟
جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد! !
5)6سال بعد ؛ دانشگاه:
جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!
رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟
6)چند سال بعد ، شب خواستگاری:
جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!
خلاصه با هم ازدواج میکنن و چون هیچ اشنایی با هم ندارن بچه دارم نمیشن و سرانجام:
نسل ایرانی منقرض شد...
+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم دی ۱۳۹۰ ساعت 12:34 توسط فقه و حقوق 90
|
بنام خدا